جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری نانسی فولبر تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی ن بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری
نانسی فولبر
تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی ن بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
گزارش توسعۀ انسانی سازمان ملل برای پایش پیشرفت کشورها در زمینۀ رشد قابلیتهای ن از دو شاخصِ توسعۀ جنسیتی (GDI)2 و توانافزاییِ جنسیتی (GEM)3 بهره گرفته است. شاخص توسعۀ جنسی به کار ارزیابی سلامت و رفاه نسبی ن میآید. اما سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی از این فراتر میرود تا میزان مشارکت در فعالیتهایی را ارزیابی کند که از دیرباز در قبضۀ مردان بودهاند: اشتغال مزدی، شغلهای تخصصی و مدیریتی و کرسیهای نمایندگی مجلس.
بسیاری از ناظران محدودیت این شاخصها را خاطرنشان کرده و بهرهگیری از برخی شاخصهای تکمیلی چون شاخص انصاف جنسیتی یا منزلت نسبی ن را پیشنهاد دادهاند. بحثی که این مقاله به میان میکشد نیاز به ایجاد شاخصهای دیگری است که بتوانند فشار مسئولیت مالی و زمانیِ مراقبت از افراد وابسته را اندازه بگیرند. در کنار اندازهگیری دستاوردهای تیمارداری بر حسب میزان ارتقای سلامت و آموزش، لازم است سنجههای بهتری برای اندازهگیری دروندادهای تیمارداری در شاخص توسعۀ انسانی منظور شود.
توجه بیشتر به مراقبتهای بیجیره و مواجب برخاسته از نقدهای نهنگر است بر الگوی «همهـنانآور»۴ که ن را تشویق میکند کار خود را تغییر دهند تا هرچه بیشتر شبیه کار مردان شود. هرچند کارهای مراقبتی که از دیرباز ـ هم درون خانواده و هم بیرون از آن ـ مختص ن بوده توان آنان را کاسته است، اما تیمارداری درواقع امکانات مهمی برای پرورش قابلیتهای انسانی فراهم میسازد. مسئولیت پرورش و رسیدگی به وابستگان از هر دو جنبۀ مالی و زمانی بسیار سنگین و دستوپاگیر است. ن ممکن است نگرانِ رفاه فرزندان و دیگر وابستگان خود باشند و دنبال برابری جنسیتی نروند، یا به راهحل جایگزین رو بیاورند و آن اینکه برای کمینهسازی فشار مسئولیتهای تیمارداری اصلاً بچهدار نشوند. این روند بچهدار نشدن در بسیاری کشورها ازجمله ایتالیا و اسپانیا و کرۀ جنوبی رو به رشد است به طوری که نرخ باروری در آنها بسیار پایینتر از حد جانشینی است.
بسیاری از صاحبنظران تهایی را تبلیغ میکنند که مردان را به مشارکت فعالانهتر در تیمارداری خانواده برانگیزد و پشتیبانی عمومی بیشتری نیز برای این کار فراهم سازد. این تها میتوانند، در کنار تشویق ن به اشتغال مزدی، هم ن و هم مردان را به ترکیب کارِ مزدی و رسیدگی به خانواده تشویق کنند. پشتیبانی از چنین تهایی را میتوان با ارائۀ تصویری دقیقتر از هزینهها و دستاوردهای تیمارداری افزایش داد. تیمارداری هزینههایی را به شکل تعهدات مالی، فرصتهای ازدسترفته و درآمدهای صرفنظرشده تحمیل میکند ـ اما دستاوردهای نهفتهای نیز دارد که از آن جمله استحکام بیشتر در خانواده و پیوندهای اجتماعی و عرضۀ خدمات مطلوبتر به وابستگان است.
هیچیک از دو شاخص توسعۀ جنسیتی و توانافزاییِ جنسیتی حرف چندانی دربارۀ مشارکت در اقتصاد تیمارداری ندارند. سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی درواقع متضمن همان الگوی «همهـنانآور» است که نظریهپردازان نهنگر اغلب به نقد کشیدهاند. این سنجه همچنین دربارۀ ارتقای جایگاه نسبی ن مبالغه میکند.
با دو پرسش فرضی میتوان این نکته را روشن کرد. نخست اینکه دسترسی بیشتر به درآمد بازار چه تأثیری بر مسئولیتهای ن در حمایت از وابستگان میگذارد؟ نی که بیشتر پول درمیآورند احتمال دارد تعهدات مالی تازهای را هم متقبل شوند. اندازهگیری نابرابریهای درون خانوار دشوار است اما بازتاب نابرابریهای درون خانواده۵ را اغلب میتوان در افزایش خانوارهای بچهدار دید که تأمین معاش آنها را مادر بهتنهایی بر عهده دارد.
این سنگینتر شدن بار حمایت از وابستگان حتی اگر کم هم باشد بر نابرابری میان ن میافزاید. ن مجرد یا بیوۀ بدون فرزند معمولاً بیشتر از مادری با فرزندان خردسال میتوانند درآمد خالصی از اشتغال مزدی به دست آورند. روندهای «نه شدن فقر» و «به فلاکت افتادن مادری» در کشورهای مرفهی چون امریکا دیده میشود که برای حمایت از خانوادههای کمدرآمد در برابر فقر و فلاکت کاری صورت نمیدهند. البته این روندها برحسب منطقه تفاوتهای اساسی دارند، اما در برخی از کشورهای درحالتوسعه نیز مشاهده شدهاند، بهویژه کشورهایی که نابرابری درآمد و تحرک کاری در آنها بسیار زیاد است.
پرسش دوم به تخصیص وقت، نه پول، در خانوار مربوط میشود. آیا با افزایش ساعات حضور ن در بازار کار، ساعات کار غیربازاری آنان نیز به همان نسبت کاهش یافته است؟ افزایش مشارکت در اشتغال مزدی اغلب به بهای زمانی به دست میآید که به استراحت و امور شخصی و اوقات فراغت اختصاص دارد. مطالعات دربارۀ تخصیص زمان در امریکا نشان میدهند که ن شاغل اغلب «شیفت دوم» هم کار میکنند یا گرفتار «کار مضاعف»اند. ساعات کاری در سلامت فردی و رشد قابلیتهای انسانی نقش دارد؛ و بر ارزیابیهای شخصی از حالِ خوش نیز تأثیر میگذارند مثل تغییر سطح اضطراب یا احساس کمبود زمان.
از سوی دیگر، الگوهای تازۀ تخصیص زمان به نابرابریهای میان ن دامن میزنند. زنی تحصیلکرده که درآمد خوبی دارد اغلب میتواند برای ادارۀ امور خانه از بیرون کمک بگیرد، یعنی با استخدامِ جایگزینهایی زمانی را که باید صرف خانهداری یا مراقبت از کودک میکرد از بازار بخرد. اما ن تحصیلنکرده و کمدرآمد معمولاً چنین امکانی را ندارند. زنی که در بافت فشردۀ جمعیت روستایی زندگی میکند شاید از کمک دیگر ن خانواده بهرهمند شود، اما مهاجرانی که تازه به مناطق شهری میآیند دسترسی کمتری به اینگونه کمکهای غیررسمی دارند.
تخصیص وقت و پول بر توانایی ن برای پرورش قابلیتهای خود و فرزندانشان تأثیر میگذارد، و بر اساس آمار درآمد ملی بر سطح زندگی آنها نیز بیتأثیر نیست. اتکا به برآوردهای ارزش کلِ محصولات بازار نمیتواند ابعاد مهم تجربۀ زیستۀ ن را به تصویر کشد. آمارهای سنتی بر قلمرو کار رایگان سرپوش میگذارند و به تگذاران امکان میدهند با خیال راحت آثار منفی کاهش بودجه بر امکانات تیمارداری کودکان و بیماران و سالمندان را نادیده بگیرند.
به گفتۀ صاحبنظران، توانایی پول در بسیج نیروی کار برای «تولید» بستگی به عملکرد مجموعهای از روابط اجتماعیِ غیرپولی دارد که نیروی کار را برای «بازتولید» بسیج میکنند. عمل کردن به تکالیف تیمارداری از ضرورتهای حفظ سرمایۀ اجتماعی است، یعنی همان درآمدی که بانک جهانی برای توسعۀ اقتصادی حیاتی میداند؛ همچنین مسئول تولید و حفظ سرمایۀ انسانی است.
ورود ن به اشتغال مزدی شاید منابع در دسترس خانوادهها و جوامع برای برآوردن نیازهای خود را افزایش دهد، اما مایۀ مطالبات بیشتری از پول و وقت ن میشود. با وجود کاهش روزافزون نرخ باروری در بسیاری از کشورها، نیازهای سالمندان به همان نسبت برای مراقبت افزایش مییابد. بحران اچآیوی بهویژه در افریقای مرکزی بر نیاز اعضای خانواده به پرستاری از بیماران و یتیمشدگان میافزاید. بحث بر سر تنظیم بودجۀ دولتی و گسترش برنامههای تازۀ استحقاقی پیوسته بحثهای بیشتری دربارۀ مومات تیمارداری به راه میاندازد.
اقتصاد تیمارداری
با وجود غوغایی که توافقنامههای حسابرسی برای اقتصاد تیمارداری بهتازگی به راه انداختهاند از اجماعی روشن خبری نیست. حتی تعریفهای تیمارداری بسیار با هم متفاوتاند. در بسیاری از نشریات سازمان ملل اصطلاح «تیمارداری رایگان» در معنایی کلی و مترادف با «کار غیربازاری» یا «بازتولید اجتماعی» به کار میرود. البته جلب توجه به اهمیت فرایندی چون بازتولید اجتماعی که نیازهای افراد و خانوادهها را برمیآورد بسیار وسوسهانگیز است، اما بهدشواری میتوان فعالیتی را تصور کرد که ربطی غیرمستقیم با این سرفصل کلی نداشته باشد. حتی مرد مجرد شاغلی که شمش فولادی تولید میکند مزدی میگیرد که به او امکان بازتولید نیروی کارش را میدهد.
ادامه مطلباین متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
اگر زنی در کشور ما عامدانه بخشی از حجاب اسلامی خود را بردارد، چگونه و تحت چه شرایطی این عمل جرم و قابل مجازات است؟ در جریان دادرسی و محاکمه متهم از چه حقوقی برخوردار خواهد بود؟ و «کشف حجاب» اساساً در چه اماکنی تعریف و برای آن مجازات در نظر گرفته شده است؟
از پرسش اول شروع میکنیم. «بیحجابی» در کجا و چگونه جرم شناخته شده است؟ در تبصرۀ مادۀ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) آمده است: «نی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.» آنچه که بر اساس مادۀ یاد شده مجازات در پی دارد بیحجابی (بدون حجاب شرعی) است؛ اما به نظر میرسد که برداشتِ یگانه و دقیقی از جرم بیحجابی وجود ندارد. در مواجهه با عنوان مجرمانۀ «بیحجابی» در قانون مجازات اسلامی، بدون ورود به مباحث شرعی و یا تاریخی مربوط به حجاب میتوان به دو تفسیر مختلف رسید:
اگر با تفسیری مضیق (محدود) یا به نفع متهم ـ آنگونه که در حقوق جزا بایسته و شایسته است ـ بیحجاب را زنی بدانیم که به طور کلی حجاب (پوشش) ندارد، بنابراین جرم یا عنوان اتهامی بدحجابی (حجاب ناقص) یا امثال آن معنیدار نخواهد بود و گسترش مصادیق مجرمانۀ آن غیرقانونی است. به این ترتیب، عملکرد گشت ارشاد و یا تعیین مصادیق مجرمانۀ طرحِ یادشده پذیرفتنی نیست و در حقیقت ورود قهرآمیز به حوزهای از زندگی شخصی و اجتماعی مردمی است که عمل آنان از لحاظ قانونی جرم شناخته نمیشود.
ادامه مطلبدر قرن بیستم، مسلمانان مباحث و مطالب بسیاری دربارۀ «منزلت ن در اسلام» مطرح کردهاند. بخش عمدهای از این مجادلات تدافعی بوده است ـ دفاعی دربرابر انتقادات مدرنیستها از قوانین تبعیضآمیز خانواده و روابط جنسیتی نابرابر، که به زعم آنها با استفاده از متون اسلامی توجیه شدهاند.
در قرن بیستم، مسلمانان مباحث و مطالب بسیاری دربارۀ «منزلت ن در اسلام» مطرح کردهاند. بخش عمدهای از این مجادلات تدافعی بوده است ـ دفاعی دربرابر انتقادات مدرنیستها از قوانین تبعیضآمیز خانواده و روابط جنسیتی نابرابر، که به زعم آنها با استفاده از متون اسلامی توجیه شدهاند.
این بررسی را با توصیف کلی مفهوم اقتدارِ مردانه آنگونه که علمای پیشامدرن برساختهاند آغاز میکنم، مفهومی که همچنان در قوانین خانوادۀ مسلمان در عصر حاضر انعکاس دارد. سپس تلاشهایی را که از اوایل قرن بیستم برای تولید دانش جدید و تحولخواهانه دربارۀ مفاهیم برابری و عدالت جنسیتی در تفکر حقوقی اسلامی صورت گرفته مرور میکنم. این مرور با مطالعۀ نوشتههای سه متفکر نواندیش مقاطع شاخصی از تاریخ اصلاحاتِ قانون خانواده صورت میگیرد. مجموعۀ این نوشتهها چهارچوب و روششناسی مشخصی برای بازتفسیر متون مقدس اسلامی، که با خانواده و مناسبات جنسیتی در ارتباطاند، ارائه میدهد. این بررسی با ملاحظۀ تغییر تهای حقوقی و جنسیتی در بستر زندگی اجتماعیـاقتصادی مسلمانان از ابتدای قرن بیستم انجام میشود، تغییراتی که تا اواخر قرن به ظهور صداها و مباحث نه در مطالعات اسلامی منجر شدند. مقاله با پرداختن به مومات این تحولات برای پروژۀ ساخت قوانین خانوادهای با حقوق برابر میان زن و مرد درون یک چارچوب اسلامی به پایان میرسد.
ادامه مطلبروز پنجشنبه، ۷ دی ۹۶، در حالی که شبکههای خبری و کانالهای تلگرامی پر بود از خبر تجمعات اعتراضی مردم در شهرهای مشهد و نیشابور، تصویر زنی در میان اخبار منتشر شد که با بلوز و شلوار تیره بر بالای یک بلندی در خیابان انقلاب ایستاده و شال سفیدی را بر یک چوب آویخته بود. در هفتههای پیش از آن هم دستکم دو ورزشکار زن ایرانی، تکتم زاده، از ورزشکاران تیم ملی قایقرانی، و درنا ماهینی، قهرمان دوومیدانی، در اینستاگرام خود به حجاب اجباری اعتراض کردند. از آنها خواسته شد که از حرکت خود اعلام برائت کنند. تکتم زاده اعتراض خود را با شعری از هیلا صدیقی همراه کرد و در اینستاگرامش نوشت: «خانهات را باد برد/تو هنوزم نگران وزش باد در موی منی؟». درنا ماهینی هم جواب تندی داد.
روز پنجشنبه، ۷ دی ۹۶، در حالی که شبکههای خبری و کانالهای تلگرامی پر بود از خبر تجمعات اعتراضی مردم در شهرهای مشهد و نیشابور، تصویر زنی در میان اخبار منتشر شد که با بلوز و شلوار تیره بر بالای یک بلندی در خیابان انقلاب ایستاده و شال سفیدی را بر یک چوب آویخته بود. در هفتههای پیش از آن هم دستکم دو ورزشکار زن ایرانی، تکتم زاده، از ورزشکاران تیم ملی قایقرانی، و درنا ماهینی، قهرمان دوومیدانی، در اینستاگرام خود به حجاب اجباری اعتراض کردند. از آنها خواسته شد که از حرکت خود اعلام برائت کنند. تکتم زاده اعتراض خود را با شعری از هیلا صدیقی همراه کرد و در اینستاگرامش نوشت: «خانهات را باد برد/تو هنوزم نگران وزش باد در موی منی؟». درنا ماهینی هم جواب تندی داد.
این موارد نشان میدهد که مسئلۀ پوشش تا چه حد برای نسل امروز ن ایران جدی است. این در حالی است که مدتی قبل هواداران فوتبال ایران به مجری مراسم قرعهکشی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه توصیه کردند لباس «مناسب» بر تن کند تا این مراسم به صورت زنده از تلویزیون ایران پخش شود. درخواست هواداران ایرانی از ماریا کوماندنایا در اینستاگرام او از آن رو صورت گرفت که صداوسیما معمولاً برای نشان ندادن نی که پوشش مناسب با معیارهای این شبکه را ندارند از تصاویر ضبطشده استفاده میکند. رویدادهایی مانند افتتاحیۀ المپیک یا قرعهکشی جام جهانی برزیل به همین دلیل به صورت کامل از تلویزیون پخش نشدند. همچنین مسابقات قهرمانی شطرنج ن سال ۲۰۱۷، که قرار بود در ایران برگزار شود، بحثها و مناقشاتی را دربارۀ حجاب اجباری پدید آورد. علاوه بر اینها، اعضای مرد کادر فنی و تیم همراه کاروان ورزشی ن ـ که از کشورهای دیگر در مسابقاتی که در ایران برگزار میشود حضور مییابند ـ حق همراهی تیم خود را در سالنهای ورزشی ندارند. در اواخر پاییز امسال، انتشار عکسهایی از مربی تیم ملی کبدی تایلند، که با روسری در سالن برگزاری مسابقات قهرمانی ن آسیا در گرکان حضور داشت، به موضوع شوخی و تمسخر کاربران شبکههای اجتماعی و افکار عمومی در ایران بدل شد. البته، پس از انتشار این تصاویر، فدراسیون کبدی عمل مربی تیم تایلند را محکوم کرد و توضیح داد که هیچکس به او نگفته روسری بر سر کند و این کار ابتکار شخصی خود او بوده تا بتواند در سالن حضور یابد و تیمش را هدایت کند. در مورد دیگری، در روزهای پایانی دیماه ۹۶، حجاب زن نوازندۀ چینی در شب سوم جشنوارۀ موسیقی فجر خبرساز شد و موجی از انتقادات به رفتار برگزارکنندگان مراسم به راه انداخت. در آن شب، شال یکی از نوازندگان زن از سرش سُر خورد و افتاد و مأمور حراست جشنواره به روی سن رفت تا شال او را به حالت اول بازگرداند.
اینها فقط گوشۀ کوچکی از مناقشاتی است که حول حجاب اجباری از همان سالهای ابتدای انقلاب تاکنون ایجاد شده است. این مطلب خلاصۀ پژوهشی است که نشان میدهد اجباری شدن حجاب در سالهای بعد از انقلاب نه وماً و صرفاً از رویکرد و منطقی استراتژیک و بالضروره، بلکه از کیفیتی «پیشامدی» برخوردار بوده است. پس میتوان به آن نگاهی دیگرگون داشت. این پژوهش همچنین گویای آن است که قانون حجاب نه صرفاً ناشی از اقتداری آمرانه بود و نه ناشی از خواست عمومی و پذیرش همۀ اقشار مردم، بلکه ناشی از وضعیت قمر در عقربی بود که نیروهای ی و اجتماعیِ ظاهراً متعارض را در همداستانی با هم قرار داد.
این موضوع را با چند پرسش ساده پی میگیریم. چه شد که حجاب در سالهای اول بعد از انقلاب به قانونی لازمالاجرا برای نهادهای حاکمیتی و واجبالاطاعه برای عموم ن شهروند جمهوری اسلامی تبدیل شد؟ آیا حکومت برآمده از انقلاب و عاملان و مؤسسان آن پیش از وقوع انقلاب قصد داشتند پوشش اسلامی-فقهی را به یکی از ضروریات و قوانین رسمی حکومت جدید بدل کنند؟ آیا اجباری شدن حجاب برای ن امری محتوم و استراتژیک و محاسبهشده بود یا رویدادی پیشامدی و نتیجۀ همآیند شدن حوادث و نیروهای اجتماعی و ی و برخی اشتراکات نظری و عملی بین نیروهای مستقر در قدرت؟! خلاصه آنکه، اجباری شدن حجاب از کدام آبشخور نظری و فرهنگی تغذیه شد؟
ادامه مطلب
درباره این سایت